مقالات

اشعار شاعران بزرگ درباره نوروز و بهار

اشعار شاعران بزرگ درباره نوروز و بهار

شاعران و ادیبان پارسی‌گوی، از دیرباز تاکنون، با سرودن اشعار دلنشین و نغز، ایام فرخنده  نوروز را گرامی داشته و شکوه و زیبایی آن را به تصویر کشیده‌اند.

در ادبیات فارسی، نوروز و بهار، مضامین متنوعی را در بر می‌گیرند. از ستایش زیبایی‌های طبیعت و امید به تجدید حیات گرفته تا یادآوری گذر عمر و تأمل در معنای زندگی، همگی در اشعار شاعران پارسی‌گوی بازتاب یافته‌اند. شاعران کلاسیک، با بهره‌گیری از مضامین عرفانی و اخلاقی، نوروز و بهار را فرصتی برای رهایی از تعلقات دنیوی و نزدیکی به خداوند می‌دانستند. در مقابل، شاعران معاصر، با رویکردی مدرن، به نوروز و بهار نگریسته و از این فرصت برای بیان احساسات و دغدغه‌های اجتماعی خود استفاده کرده‌اند.

به مناسبت فرا رسیدن عید نوروز و آغاز فصل دل‌انگیز بهار، مجموعه‌ای از اشعار زیبا درباره بهار را برای شما گردآوری کرده‌ایم. امیدواریم با خواندن این اشعار لذت ببرید و آنها را با دوستان و نزدیکانتان به اشتراک بگذارید تا پیام‌آور شادی و طراوت این روزهای خجسته باشید.

نوروز در اشعار شاعران کلاسیک

نوروز در اشعار شاعران کلاسیک

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی:

مولانا، شاعر عارف مسلک، نوروز را نمادی از تجدید حیات و رستاخیز معنوی می‌داند. او در اشعار خود، نوروز را فرصتی برای نو شدن و رهایی از بندهای تعلقات دنیوی می‌داند.

  • غزل:
آمد بهار جان‌ها ای شاخ تر به رقص آ
چون یوسف اندرآمد مصر و شکر به رقص آ
ای مطرب دلم را تو تازه دار نغمه
وز قول زیر و بم‌ها زیر و زبر به رقص آ
آن خسروان خوبان بینند بی‌خودی‌ها
تو در میان خوبان ای سیمبر به رقص آ
ای عندلیب مجلس سرمست از این تغنی
وز شور مجلس گل چون نی شکر به رقص آ
خورشید رقص بینی از ذرات تا ثریا
مجذوب حق دل خود چون قمر به رقص آ
دیوانگان ببینند در عرصه‌ی الهی
زان شاه بی‌نشان‌ها بی‌پا و سر به رقص آ
آورد دست از غیب معشوق این قناعت
تو هم برو به خدمت ای بی‌هنر به رقص آ
مولانا از کرم بین کان مه لقا چه گوید
از فرط شوق گوید ای بوالبشر به رقص آ

حافظ شیرازی:

حافظ، شاعر غزل‌سرا، نوروز را فرصتی برای شادمانی و لذت بردن از لحظات ناب زندگی می‌داند. او در اشعار خود، نوروز را با مضامین عشق، شراب و زیبایی‌های طبیعت پیوند می‌دهد.

ز کوی یار می‌آید نسیم باد نوروزی
از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی
به گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی
چو امکان خلود ای دل در این فیروزه ایوان نیست
مجال عیش فرصت دان به فیروزی و بهروزی
طریق کام بخشی چیست ترک کام خود کردن
روان را زنده می‌دارد امید مردم‌آموزی
جوانان را بشارت ده که شیخ پیر ما گفتا
که درد سر دهد صهبا ولیکن خون نمی‌ریزی
گرت از دست رفت ای دل چو حافظ صبر و آرامش
چه باک است از که می‌بینی که آب چشمه‌ی روزی

فردوسی:

فردوسی، شاعر حماسه‌سرای ایران، در شاهنامه خود، نوروز را با شکوه و عظمت خاصی به تصویر کشیده است. او نوروز را نه تنها یک جشن ملی، بلکه نمادی از شکوه و عظمت ایران باستان می‌داند. در شاهنامه، نوروز به عنوان جشنی که توسط جمشید، پادشاه افسانه‌ای ایران، بنیان نهاده شده، معرفی می‌شود.

شعر درباره بهار

نوروز در شاهنامه:

  • بنیان نهادن نوروز توسط جمشید:
چو جمشید بر تخت بنشست باز
به فرّ کیانی بدو گشت راز
به فرمانِ او دیوِ بیدادگر
بیاراست آن تختِ زرّین‌نگر
چو خورشید تابان میانِ هوا
نشسته بر او شاهِ فرمانروا
جهان انجمن شد برِ تختِ او
شگفتی فروماند از بختِ او
به جمشید بر گوهر افشاندند
مر آن روز را روزِ نو خواندند
سرِ سالِ نو هرمزِ فرودین
برآسوده از رنجِ رویِ زمین
بزرگان به شادی بیاراستند
می و جام و رامشگران خواستند
  • اشارات دیگر به نوروز:
همان اورمزد و مه و روز مهر
بشوید به آب خرد جان و چهر
کند تازه آیین لهراسبی
بماند کین دین گشتاسبی

سعدی شیرازی:

سعدی، شاعر اخلاق‌گرا، نوروز را فرصتی برای تأمل در گذر عمر و قدردانی از نعمت‌های الهی می‌داند. او در اشعار خود، نوروز را با مضامین حکمت، پند و اندرز همراه می‌کند.

  • گلستان سعدی
    • (یکی از بزرگان را به نوروز، طبقی از حلوا هدیه بردند. گفت: به چه مناسبت؟ گفتند: به مناسبت نوروز. گفت: مرا هر روز نوروز است، چه هر روز که فرمان خدا برانم و از معصیت او باز ایستم، عید من است).
  • غزل:
بوی گل‌های رنگارنگ به هر سو که وزد
به تن خسته‌ی سعدی دمد از نو نفسی
همه وقتی خوش ایام به نوروز و به عید
مرا بی‌روی تو هر لحظه به نوعی دگر است

خیام نیشابوری:

خیام، شاعر فیلسوف، نوروز را نمادی از گذر زمان و ناپایداری دنیا می‌داند. او در اشعار خود، نوروز را فرصتی برای لذت بردن از لحظات حال و غنیمت شمردن زندگی می‌داند.

رباعیات خیام:

نوروز در اشعار شاعران کلاسیک

بهار در اشعار شاعران معاصر

فریدون مشیری:

فریدون مشیری، شاعر نوپرداز، بهار را نمادی از امید، زندگی و زیبایی می‌داند. او در اشعار خود، بهار را با مضامین عشق، طبیعت و انسان پیوند می‌دهد.

  • کوچه:
بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک
شاخه‌های شسته، باران خورده، پاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگ‌های سبز بید
عطر نرگس، رقص باد
نغمه‌ی شوق پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک می‌رسد اینک بهار
خوش به حال روزگار
خوش به حال چشمه‌ها و دشت‌ها
خوش به حال دانه‌ها و سبزه‌ها
خوش به حال غنچه‌های نیمه‌باز
خوش به حال دختر میخک که می‌خندد به ناز
خوش به حال جام لبریز از شراب
خوش به حال آفتاب
ای دل من گرچه در این روزگار
جامه‌ی رنگین نمی‌پوشی به کام  
باده‌ی رنگین نمی‌بینی به جام
نقل و سبزه در میان سفره نیست
جامت از آن می که می‌باید تهی است
ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من اگر مستم نسازد این سرود
سوره‌های سبز قرآن را بخوان
گوش کن، هنگام خوانیدن سروش
برگ برگ دفتر گل را
فرصتی سبز و معطر را
لحظه‌ای را شکر کن

سهراب سپهری:

سهراب سپهری، شاعر نقاش، بهار را نمادی از تازگی، طراوت و پاکی می‌داند. او در اشعار خود، بهار را با مضامین طبیعت، عرفان و انسان همراه می‌کند.

مانده تا برف زمین آب شود
مانده تا بسته شود این همه نیلوفر وارونه چتر
ناتمام است درخت
زیر برف است تمنای شنا کردن کاغذ در باد
و فروغ تر چشم حشرات
و طلوع سر غوک از افق درک حیات
مانده تا سینی ما پر شود از صحبت سمبوسه و عید
در هوایی که نه افزایش یک ساقه طنینی دارد
و نه آواز پری می‌رسد از روزن منظومه برف
تشنه زمزمه‌ام
مانده تا مرغ سرچینه هذیانی اسفند صدا بردارد
پس چه باید بکنم
من که در لخت‌ترین موسم بی‌چهچه سال
تشنه زمزمه‌ام؟
بهتر آن است که برخیزیم
رنگ را بردارم
روی تنهایی خود نقشه مرغی بکشم

شعر درباره بهار و نوروز

قیصر امین‌پور:

قیصر امین‌پور، شاعر انقلاب، بهار را نمادی از رستاخیز، امید و پیروزی حق بر باطل می‌داند. او در اشعار خود، بهار را با مضامین انقلاب، جنگ و شهادت پیوند می‌دهد.

  • بهار:
باز کن پنجره‌ها را که نسیم،
روز میلاد اقاقی‌ها را
جشن می‌گیرد
و بهار،
روی هر شاخه، کنار هر برگ،
شمع روشن کرده است
همه‌ی چلچله‌ها برگشتند،
طعم خاک نم‌خورده،
عطر دیروز را می‌آورد
کوچه‌ها، منتظر زمزمه‌اند
گوش کن، همهمه‌ی بچه‌ها می‌آید
آسمان، آبی‌تر
در و دیوار، جوان‌تر شده است
شهر، آماده‌ی یک جشن بزرگ
همه جا بوی بهار می‌آید

این اشعار، تنها نمونه‌هایی از تجلی بهار در شعر معاصر فارسی هستند. شاعران دیگر نیز با زبان و بیان خود، به استقبال این فصل زیبا رفته و شکوه و طراوت آن را در اشعارشان به تصویر کشیده‌اند.

شعرهای عاشقانه نوروزی

نوروز، با عطر شکوفه‌های عشق، فرصتی برای سرودن شعرهای عاشقانه فراهم می‌کند. در این فصل، دل‌ها به تپش می‌افتند و عشق، چون سبزه، از دل خاک سر برمی‌آورد. در اینجا، چند شعر عاشقانه نوروزی تقدیم شما می‌شود:

شعر اول:

نوروز آمد و دل‌ها جوان شد
عشق تو در دلم، بی‌کران شد
سفره‌ی هفت سین، رنگین ز عشقت
بهار من، با تو گلستان شد

شعر دوم:

در این نوروز، ای جان و جهانم
تو تنها آرزوی بی‌نشانم
بیا با هم، به استقبال بهار
که با تو، هر لحظه، عید جانم

شعر سوم:

عید آمد و دل، بی‌قرار توست
چشمم، به راه دیدار توست
بیا که با تو، در این بهار نو
هر لحظه، چون عید یار توست

شعر چهارم:

نوروز، با عطر شکوفه‌ها آمد
عشق تو، در دل ما جا آمد
بیا با هم، در این فصل بهار
که با تو، هر روز، چون رویا آمد

شعر کوتاه تبریک عید نوروز

  • (روز نوروز است و بوی گل همی آرد نسیم / عندلیب آمد که با گل صحبتی دارد قدیم) – صائب تبریزی
  • (چون شد از ابر دمان، رسته ز خارا سمن / عید نوروز شد و باز شکفت از چمن)- منوچهری دامغانی
  • (آمد نوروز و گل آورد با خود صد امید / بلبل اندر شاخساران کرد از شوقش نوید) – ملک الشعرای بهار
  • (عید آمد و عید آمد، یاری که رمید آمد / عیدانه فراوان شد، تا باد چنین بادا) – مولانا
  • (نوروز رخت دیدم، خوش اشک بباریدم / نوروز و چنین باران، باریده مبارک باد)- مولانا

جمع بندی

شاعران کلاسیک مانند مولانا، حافظ، فردوسی و سعدی نوروز را فرصتی برای رهایی از تعلقات دنیوی و نزدیکی به خدا دانسته‌اند، درحالی‌که شاعران معاصر همچون فریدون مشیری، سهراب سپهری و قیصر امین‌پور، آن را با احساسات انسانی و مسائل اجتماعی پیوند داده‌اند.

بازگشت به لیست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.