غیاثالدین ابوالفتح عُمَر بن ابراهیم خَیّام نیشابوری، یکی از بزرگترین فیلسوفان، ستارهشناسان، ریاضیدانان و شعرایی که ادب پارسی تاکنون به خود دیده در سال 427 هجری قمری و در دوره حکومت سلجوقیان بر ایران، زاده شد.
زندگی خیام پر از فراز و نشیبهای بسیار بوده و علاقه وافری که به علم و دانش داشته، باعث شده تا در تقابل با باورهای مذهبی افراط گونهای که در زمانه او رواج داشته و دیگر رنگ و بوی خرافه به خود گرفته بوده، رویکرد جهانیتری داشته باشد به همین دلیل است که خیام را یکی از اولین فیلسوفان اگزیستانسیالیست تاریخ میدانند.
با این وجود، حجتالحق هیچ کلامی به جز عشق بر زبان نرانده و جز به ستایش زندگی نپرداخته است. اشعار او بیشتر در قالب دو بیتیهای کوتاه سروده شدهاند و عجب آنکه در همین دو بیت، چونان عمق معنا را کاویده که بسیاری از شعرای ایرانی با چندین برگه غزل هم نتوانستهاند به آن دست پیدا کنند. رباعیات خیام از جمله بهترین کتب کلاسیک ادبیات ایران به شمار میرود.
در این مقاله از پیام عدالت به بررسی و تفسیر بهترین اشعار خیام در خصوص موضوعات مختلف میپردازیم تا اندکی بیشتر با اشعار نظرگاه این شخصیت برجسته تاریخی آشنا شویم؛ با ما همراه باشید.
اشعار و رباعیات خیام در مورد عشق
مضمون بیشتر اشعار خیام، عشق به زندگی است. او معتقد است که ما انسانها باید در همین جهان هستی و تا زمانی که وقت داریم این عشق را تجربه کرده و به یکدیگر ارزانی داریم، نه اینکه منتظر جهان دیگر باشیم تا از خزانه آن خرج کنیم. بعضی از دو بیتیهای حجتالحق، از جمله بهترین اشعار عاشقانه در ادب فارسی هستند.
در زیر به چند نمونه از بهترین اشعار عاشقانه خیام میپردازیم:
این کوزه چو من عاشق زاری بودهست در بند سر زلف نگاری بودهست
این دسته که بر گردن او میبینی دستیست که برگردن یاری بودهست
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
ای کاش که جای آرمیدن بودی یا این ره دور را رسیدن بودی
کاش از پی صد هزار سال از دل خاک چون سبزه امید بر دمیدن بودی
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
برخیز و بیا بتا برای دل ما حل کن به جمال خویشتن مشکل ما
یک کوزه شراب تا بهم نوش کنیم زان پیش که کوزهها کنند از گل ما
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
میخوردن و گرد نیکوان گردیدن به زآنکه به زَرق زاهدی ورزیدن
گر عاشق و مست دوزخی خواهد بود پس روی بهشت کس نخواهد دیدن
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
در فصل بهار اگر بتی حور سرشت یک ساغر میدهد مرا بر لب کشت
هرچند به نزد عامه این باشد زشت سگ به زمن است اگر برم نام بهشت
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
با سروقَدی تازهتر از خرمن گل از دست منه جام می و دامن گل
زان پیش که ناگه شود از باد اجل پیراهن عمر ما چو پیراهن گل
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
هر سبزه که برکنار جویی رسته است گویی ز لب فرشته خویی رسته است
پا بر سر سبزه تا بخواری ننهی کان سبزه ز خاک لاله رویی رسته است
پیشنهاد به مطالعه بیشتر: زیباترین و بهترین شعر حافظ
اشعار ممنوعه خیام
صراحت کلام و تیز بودن زبان خیام، باعث شد تا در زمانه خودش که مردم از نظر مذهبی بسیار متعصب و تندرو بودند، اشعار وی تدوین و چاپ نشوند. رباعیات خیام به دلیل بیپروایی زیادی که در بیان منظور خود داشتند، برای سالها جزو اشعار ممنوعه بودند و جز خواص، کسی امکان دسترسی به آنها را نداشت.
خیام در ابیاتش صراحتاً به ستایش زندگی میپردازد و با آن دیدگاه نهیلیسم خاص خود، توصیه میکند که حیات را اکنون باید زیست، نه در آخرت. تندرویهای او در بیان عقایدش عکسالعملی است کاملاً مستقیم در برابر تفکرات تندرو مذهبی آن دوران.
در زیر به معروفترین اشعار خیام که زمانهای طولانی جزو اشعار ممنوعه بودند اشاره میکنیم:
ای صاحب فتوا ز تو پرکارتریم با این همه مستی زتو هشیارتریم
تو خون کسان خوری و ما خون رزان انصاف بده کدام خونخوار تریم؟
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
در کارگه کوزه گری کردم رای بر پله چرخ دیدم استاد بپای
میکرد دلیر کوزه را دسته و سر از کله پادشاه و از دست گدای
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
یک قطره آب بود و با دریا شد یک ذره خاک و با زمین یکتا شد
آمد شدن تو اندرین عالم چیست؟ آمد مگسی پدید و ناپیدا شد
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
از جمله رفتگان این راه دراز باز آمدهای کو که به ما گوید باز
هان بر سر این دو راهه از سوی نیاز چیزی نگذاری که نمیآیی باز
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
ای بس که نباشیم و جهان خواهد بود نی نام زما و نه نشان خواهد بود
زین پیش نبودیم و نبد هیچ خلل زین پس چو نباشیم همان خواهد بود
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
افسوس که سرمایه زکف بیرون شد در پای اجل بسی جگرها خون شد
کس نامد از آن جهان که پرسم از وی کاحوال مسافران دنیا چون شد
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
نیکی و بدی که در نهاد بشر است شادی و غمی که در قضا و قدر است
با چرخ مکن حواله کاندر ره عقل چرخ از تو هزار بار بیچارهتر است
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
در هر دشتی که لاله زاری بودهست آن لاله ز خون شهریاری بودهست
چو برگ بنفشه کز زمین میروید خالیست که بر رخ نگاری بودهست
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی هر لحظه به دام دگری پا بستی
گفتا شیخا هر آنچه گویی هستم آیا تو چنان که مینمایی هستی
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
قرآن که مهین کلام خوانند آن را گه گاه نه بر دوام خوانند آن را
بر گرد پیاله آیتی هست مقیم کاندر همه جا مدام خوانند آن را
بهترین اشعار کوتاه عمر خیام
خیام پیش از اینکه شاعر باشد، دانشمند و فیلسوف به شمار میرود. از همین رو حجم و گستره ابیات او هرگز به اندازه نوشتههای علمی و فلسفی وی نیست.
حجتالحق در عمر خود تقریباً هرگز غزلی نسروده و جز در قالب رباعیات دوبیتی کوتاه، شعری نگفته است اما عجبا که در همین دو بیت طوفانی به پا کرده بس عظیم که هزاران بیت قادر به هماوردی آن نیستند.
قدرت خیام در موجز گویی و کم حرفی او نمود خالص این بیت سعدی شیرازی است که میگوید : کم گوی و گزیده گوی چون دُر، تا از کم تو جهان شود پُر.
کافیست در زیر به برخی از بهترین اشعار کوتاه خیام نگاهی بیندازید، تا خود به قدرت کلام این شاعر پرآوازه پی ببرید:
این قافله عمر عجب میگذرد دریاب دمی که با طرب میگذرد
ساقی غم فردای حریفان چه خوری پیش آر پیاله را که شب میگذرد
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
برخیز و مخور غم جهان گذران بنشین و دمی به شادمانی گذران
در طبع جهان اگر وفایی بودی نوبت به تو خود نیامدی از دگران
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
در کارگه کوزه گری بودم دوش دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش
ناگاه یکی کوزه برآورد خروش کو کوزه گر و کوزه خرو کوزه فروش
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
هر چند که رنگ و بوی زیباست مرا چون لاله رخ و چو سرو بالاست مرا
معلوم نشد که در طربخانه خاک نقاش ازل بهر چه آراست مرا
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
ماییم و می و مطرب و این کنج خراب جان و دل و جام و جامه پر درد شراب
فارغ ز امید رحمت و بیم عذاب آزاد ز خاک و باد و از آتش و آب
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
آن قصر که جمشید در او جام گرفت آهو بچه کرد و روبه آرام گرفت
بهرام که گور میگرفتی همه عمر دیدی که چگونه گور بهرام گرفت
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
امروز تو را دسترس فردا نیست و اندیشه فردات به جز سودا نیست
ضایع مکن این دم ار دلت شیدا نیست کاین باقی عمر را بها پیدا نیست
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
ای چرخ فلک خرابی از کینه توست بیدادگری شیوه دیرینه تست
ای خاک اگر سینه تو بشکافند بس گوهر قیمتی که در سینه توست
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
این بحر وجود آمده بیرون ز نهفت کس نیست که این گوهر تحقیق بسفت
هر کس سخنی از سر سودا گفتند زآن روی که هست کس نمیداند گفت
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
این کهنه رباط را که عالم نام است و آرامگه ابلق صبح و شام است
بزمیست که وامانده صد جمشید است قصریست که تکیه گاه صد بهرام است
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
ترکیب پیالهای که درهم پیوست بشکستن آن روا نمیدارد مست
چندین سر و پای نازنین از سر دست از مهر که پیوست و به کین که شکست
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
چون بلبل مست راه در بستان یافت روی گل و جام باده را خندان یافت
آمد به زبان حال در گوشم گفت دریاب که عمر رفته را نتوان یافت
اشعار دوبیتی از خیام
اگر با دیده غفلت به اشعار خیام نگاه کنیم، امکان خطا بسیار است، در واقع همین تفسیرهای نابجا و غفلتورزانه بودند که سالها باعث ممنوعیت بسیاری از اشعار وی شده و حتی کار را تا جایی پیش برده که آنها را کفر خواندند.
از این رو بهتر است با نگاهی عمیقتر به ابیات خیام نگاه کنیم و به تفسیر آنها بپردازیم از طرفی برداشتهای سادهانگارانه و توجیهگرانه نیز راهگشای درک مطلب نخواهند بود.
در زیر به ذکر برخی از دو بیتیهای خیام، همراه با تفسیر آنها میپردازیم:
خورشید به گل نهفت مینتوانم و اسرار زمانه گفت مینتوانم
از بحر تفکرم برآورد خرد دری که ز بیم سفت مینتوانم
در این رباعی، خیام نیش میزند و حمله میکند به طبیعت، فلاسفه، معلمها و فقها که هر کدام یک نسخه برای زیستن دارند و توصیههایشان با یکدیگر متفاوت است. شاعر اعتقاد دارد که آدمی ظرفیت انجام همه این کارها و گوش دادن به همه این توصیهها را ندارد، پس بهتر است در مسیر عقل و خرد خودش حرکت کند و برای زیستن گوش به فرمان کس دیگری نباشد.
در رباعی حاضر، منظور از “گِل” که خورشید در پشت آن فرو میرود، در واقع کوهها هستند که آفتاب در پشت آنها غروب میکند. شاعر در مصرع اول اعلام میکند که انجام چنین کاری از او بر نمیآید، یعنی در حد و توان من نیست که به اسرار زمانه پی ببرم.
فلاسفه، فقها و بزرگان هرکدام به روش خود پرده از اسرار دنیا برداشتهاند و به رموز هستی پیبردهاند اما شاعر معتقد است که من فیلسوف و فقیه نیستم که چنین مکاشفههایی از من بربیاید یا حتی دردی از من دوا کند.
شاعر در مصرع انتهایی بیان میکند که باور و اعتقادی که از روی بیم و ترس به دست آمده باشد ارزشی ندارد و آدمی زمانی واقعاً لایق بهشت میشود که خود از درون، خوبی را درک کرده باشد، وگرنه از ترس جهنم کسی را به بهشت نمیبرند.
خورشید کمند صبح بر بام افکند کیخسرو روز باده در جام افکند
می خور که منادی سحرگه خیزان آوازه “اشربوا” در ایام افکند
شاعر در این دوبیتی نوید میدهد که سپیدهدم حکمت از راه رسیده و وقت بیدار شدن از خواب غفلت است. البته شاعر خود را مظهر این نور و روشنایی میبیند و با زبان هنرمندانه، اعلام میکند که من آمدهام تا شما را از این جهل نجات دهم. سپس خودش را با عنوان ” کیخسرو روز باده” معرفی میکند.
همانطور که میدانیم، خیام در اغلب اشعارش به می و باده نوشی و خوش گذراندن در حیات و هستی تأکید میکند و در این بیت نیز خود را منادی همین نگرش میخواند.
او در ادامه مردم را دعوت میکند که کمی هم دل به دنیا بسپارند و اینقدر نگران عاقبت و آخرت نباشند و به قول معروف دمی را به شادمانی گذرانند. خیام خود و اشعارش را نماد رشد چنین نگرشی در جامعه میخواند و فخر آن را میفروشد.
ابر آمد و باز بر سر سبزه گریست بی باده گلرنگ نمی باید زیست
این سبزه که امروز تماشاگه ماست تا سبزه خاک ما تماشاگه کیست؟
در این دوبیتی شاعر با خیالپردازی و تصویرسازی خود میگوید که عاقبت همه انسانها رفتن به زیر خاک است و پیش از این نیز بسیار بودهاند که چون ما زیستهاند و اکنون دیگر نیستند. خیام چاره را در “باده گلرنگ” میداند و معتقد است بدون شادی و ستایش زیستن، زندگی کوتاه ما هیچ فایده و معنایی ندارد.
معروفترین رباعیات خیام
در زیر به برخی از معروفترین اشعار خیام اشاره میکنیم:
این یک دو سه روز نوبت عمر گذشت چون آب به جویبار و چون باد به دشت
هرگز غم دو روز مرا یاد نگشت روزی که نیامدهست و روزی که گذشت
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
در دایرهای که آمدن و رفتنِ ماست او را نه بدایت نه نهایت پیداست
کس می نزند دمی در این معنی راست کاین آمدن از کجا و رفتن به کجاست
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
هرچند که رنگ و بوی زیباست مرا چون لاله رخ و چو سرو بالاست مرا
معلوم نشد که در طربخانه خاک نقاش ازل بهر چه آراست مرا
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
از آمدن و رفتن ما سودی کو؟ وز تار وجود عمر ما پودی کو؟
در چنبر چرخ جان چندین پاکان میسوزد و خاک میشود دودی کو؟
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
هر ذره که بر روی زمینی بودهاست خورشید رخی زهره جبینی بودهاست
گرد از رخ آستین به آزرم فشان کان هم رخ خوب نازنینی بودهاست
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
می نوش که عمر جاودانی این است خود حاصلت از دور جوانی این است
هنگام گل و مل است و یاران سرمست خوش باش دمی، که زندگانی اینست
اشعار خیام در مورد زندگی
خیام جز در رسای زندگی نسروده و جز به تقدیس آن نپرداخته است. او خود را پیام آور زندگی میداند و معتقد است این عمر کوتاه را هر کس باید سعی کند به بهترین و زیباترین شکل از سر بگذارند، چون از آینده هیچ اطمینانی نیست.
در زیر به برخی از بهترین اشعار خیام در مورد زندگی اشاره میکنیم:
خیام اگر ز باده مستی خوش باش با ماهرخی اگر نشستی خوش باش
چون عاقبت کار جهان نیستی است انگار که نیستی چو هستی خوش باش
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
می نوش که عمر جاودانی اینست خود حاصلت از دور جوانی اینست
هنگام گل و باده و یاران سرمست خوش باش دمی که زندگانی اینست
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
ای دل چو زمانه میکند غمناکت ناگه برود ز تن روان پاکت
بر سبزه نشین و خوش بزی روزی چند زان پیش که سبزه بردمد از خاکت
سخن آخر
در این مقاله کوشیدیم برخی از بهترین ابیات و اشعار خیام نیشابوری را برای شما گردآوری کرده و نور بیشتری بر نظرگاه این شاعر بلندپایه بیفکنیم. حال اگر به رباعیات خیام که همانند دیگر کتب ارزشمند ادب پارسی همچون شاهنامه و دیوان حافظ یکی از گنجینه های ادب فارسی به شمار می رود علاقه دارید می توانید این کتاب نفیس را در قطع های مختلف از انتشارات پیام عدالت تهیه کنید برای اینکار کافیست به بخش خرید رباعیات خیام بروید.