همان که میگوید:
درین سرای بی کسی، کسی به در نمیزند به دشتِ پُرملال ما پرنده پَر نمیزند
****
مژده بده، مژده بده، یار پسندید مرا سایه او گشتم و او برد به خورشید مرا
***
نشود فاش کسی آنچه میان من و توست تا اشارات نظر نامهرسان من توست
***
گم گشتهی ديار محبت كجا رود؟ نام حبيب هست و نشان حبيب نيست
امیر هوشنگ ابتهاج، متخلص به ه.ا سایه، از بزرگترین شاعران معاصر ایرانی بود که نغمهها و سرودههایش به گوش و چشم هر ایرانی آشنا است. ابتهاج از جمله مشاهیر شعر و ادب پارسی است که هنرش حتی برای مخالفین وی انکارناپذیر بود و توانست علیرغم تمام سر به زیری، قلههای مرتفعی را در عالم هنر در نوردد.
سایه شاید آخرین شاعر و هنرمند برجسته دوران معاصر ما باشد که رنگ و بویی از بزرگان نسلهای پیشین همچون فروغ فرخزاد، سهراب سپهری و شاملو با خود داشت. خیلیها مرگ او را قرین با مرگ شعر فاخر فارسی دانستهاند و از او به عنوان آخرین گوهر کمیاب ادبیات این مملکت یاد کردهاند.
در این مقاله قصد داریم به شرح خلاصهای از زندگینامه یکی از بزرگترین شاعران ایرانی در عصر معاصر، هوشنگ ابتهاج بپردازیم؛ پس با ما همراه باشید.
تولد هوشنگ ابتهاج
امیر هوشنگ ابتهاج، یکشنبه روزی در تاریخ ششم اسفند ماه سال 1306 در شهر رشت متولد شد. او که فرزند آقاخان ابتهاج، از جمله افراد نامی رشت و رئیس وقت بیمارستان پورسینا بود، دوران کودکی را در این شهر گذراند اما سایهی هجرت از همان زمان همواره بر او افتاده بود؛ زیرا برای ادامه تحصیل در دوره دبیرستان مجبور شد به تهران برود.
وی از کودکی به شاعری علاقه وافری داشت و اولین دفتر شعر خود را به نام “نخستین نغمهها” که مملو از اشعار عاشقانه تلخ و شیرین است در دوره نوجوانی نگاشت و به چاپ رسانید.
فعالیت ابتهاج در رادیو و موسیقی
هوشنگ ابتهاج از همان دوران کودکی علاوه بر شعر به موسیقی هم علاقه وافری داشت و این عشق به حدی بود که در مصاحبهای در سال 1397 اعلام کرد:
” غصهام این است که ای کاش به جای شعر، یک اتفاقی میافتاد و من دنبال موسیقی میرفتم.”
او که به قول خود از حافظه شنیداری خوبی برخوردار بوده از کودکی عادت داشت آوازهایی که از رادیو میشنید را با اشعار شاعران کهن ایرانی مقایسه کند.
علاقه او به رادیو به قدری ادامه پیدا کرد که دست قضا و قدر، طی سالهای آتی توانست در همین سازمان مشغول به کار شود و اتفاقاً کارهای برجستهای نیز در این زمینه انجام دهد. وی پس از کنارهگیری داوود پیرنیا، سرپرستی برنامه رادیویی گلها را از سال 1350 تا 1356 بر عهده گرفت و همچنین برنامه “موسیقی گلچین هفته” را پایهریزی نمود.
طی برگزاری همین برنامهها، ابتهاج همکاریهای بسیار نزدیکی با برجستهترین خوانندگان و موسیقیدانان کشور پیدا کرد که انس و الفتی با آنها گرفت. وی البته در سال 1357 پیرو حادثه میدان ژاله ( قتل عام 17 شهریور) همراه با محمدرضا شجریان و محمدرضا لطفی برای نشان دادن اعتراض خود، از رادیو استعفا کرد.
بسیاری از غزلها و تصنیفهای ابتهاج توسط خوانندگان مطرحی همچون محمدرضا شجریان، علیرضا افتخاری، محمد اصفهانی، شهرام ناظری و… در قالب موسیقیهایی به یاد ماندنی و خاطرهانگیز اجرا شده است.
سابقه سیاسی هوشنگ ابتهاج
هوشنگ ابتهاج، نوه ابراهیم ابتهاج الملک گرگانی، گرچه خود از خانوادهای متمول بود اما در دوران جوانی طرفدار ایدههای سوسیالیستی شد و تا آخر عمر هم بر عقیده خود پایبند ماند. او گرچه با تفکرات حزب توده موافق بوده و اغلب از این ایدهها طرفداری میکرد اما هیچگاه به عضویت این گروه درنیامد و پا در عرصه فعالیتهای سیاسی نگذاشت.
با این وجود، افکار و عقاید وی برایش دردسر ساز شد و در سال سال 1358 از کانون نویسندگان ایران به دبیری باقر پرهام، احمد شاملو، غلامحسین ساعدی و…، اخراج شد.
ابتهاج البته دو بار در سالهای 58 و 60 توسط حکومتهای وقت دستگیر و مورد بازجویی قرار گرفت در بازداشت دوم، وی به توصیه و درخواست کتبی محمدحسین شهریار که از دوستان نزدیک او بود از زندان آزاد شد.
ابتهاج در اواسط دهه 60 شمسی به همراه خانواده از ایران به مقصد آلمان مهاجرت کرد، هرچند هیچگاه نپذیرفت که مهاجرت کرده؛ زیرا حداقل چند ماه در سال را به ایران بازمیگشت در خانه خود در تهران سپری میکرد.
خانه او که اکنون به موزه “خانه ابتهاج”، معروف به ارغوان تبدیل شده در خیابان فردوسی، خیابان کوشک قرار دارد و به عنوان یکی از آثار ملی به ثبت رسیده است.
ویژگی شعرها هوشنگ ابتهاج
هوشنگ ابتهاج، بیش از هر چیز در قالب غزل و اشعار نیمایی (متأثر از نیما یوشیج) شعر سروده است. بسیاری از کاردانان حوزه ادب، غزلهای سایه را همتا با اشعار حافظ در جامعه مدرن امروز میدانند و به اثرگذاری و قدرت والای شعری ابتهاج، معترف هستند.
وی البته یک حافظ شناس قهار بود و حتی کتابی با عنوان “حافظ به سعی سایه” را نیز در سال 1372 به چاپ رساند که تصحیح شخصی وی از دیوان این شاعر کهن ایرانی است.
در وصف غزلهای سایه، غلامحسین یوسفی ادعا میکند که اشعار او از جمله ابیات خواندنی با مضامینی جذاب هستند که در سرودن آنها از آرایههای گوناگونی همچون استعاره، تشبیه، صور خیال و… به خوبی استفاده شده و زبانی روان و گیرا دارند.
یوسفی اعتقاد دارد که ترکیب موزون و هماهنگ اشعار ابتهاج، باعث شده تا غزلهای وی به خوبی یادآور شکوه سرودههای حافظ شیرازی باشند.
در سالهای اخیر اما ابتهاج بیش از هرچیز به واسطه اشعار سپید خود بود که بر سر زبانها افتاد. او که شاعری فرزند زمانه بود و همواره نسبت به جامعه اطراف (سیاسی و هنری) خود واکنش نشان میداد در سالهای آخر عمر بیشتر از هرچیزی به سرودن اشعار نیمایی علاقه داشت.
اشعار سپید سایه، از نظر درونمایه بسیار مبتکرانه هستند و به واسطه پیشینه غزلسرایی که دارد از فصاحت کلام و قدرت بیان فوقالعادهای برخوردارند. همین موضوع است که باعث شده تا سرودههای نیمایی وی، حتی در سالهایی که کمتر کسی گوش به شعر میسپرد، توجه شنوندهها و خوانندهها را به خود جلب کند.
کتابهای هوشنگ ابتهاج
هوشنگ ابتهاج در ابتدای سنین جوانی، همچون دوست و رفیق خود غلامحسین شهریار، تلاش کرد تا به سمت سرودن اشعار نیمایی برود اما این قالب شعری با طبع غزلسرای وی در تضاد بود و باعث شد که مسیر دیگری را پی بگیرد.
او اولین کتاب شعر خود، موسوم به “نخسین نغمهها” را در سال 1325 به چاپ رساند. پس از آن در فاصله بین سالهای 1325 تا 1329 کتابهای شعر سراب و سیاه مشق را منتشر کرد که مضامینی عاشقانه داشتند. قدرت غزلسرایی سایه در این کتابها به خوبی مشهود بود و توانست او را سریعاً به یکی از برجستهترین شاعران جوان کشور تبدیل کند.
از سال 1332، سایه که گرایشات سوسیالیستی و سیاسی پیدا کرده بود، مضامین عاشقانه را رها کرد و با انتشار کتاب “چند برگ از یلدا” به سرودن اشعار اجتماعی مشغول شد.
پس از این تغییر رویکرد، ابتهاج کتابهای شعر گوناگونی را در سالهای بعد به چاپ رسانید و رفتهرفته (در دهه 80 شمسی) به سرودن اشعار سپیدی که از آنها گریزان بود نیز روی آورد و تبحر خود را در این قالب شعری به رخ کشید.
در زیر میتوانید فهرست کتابهای شعر هوشنگ ابتهاج را مشاهده کنید:
- نخستین نغمهها، ۱۳۲۵
- سراب، ۱۳۳۰
- سیاهمشق، ۱۳۳۲
- شبگیر، ۱۳۳۲
- زمین، ۱۳۳۴
- چند برگ از یلدا، ۱۳۴۴
- یادنامه، ۱۳۴۸
- تا صبح شب یلدا، ۱۳۶۰
- یادگار خون سرو، ۱۳۶۰
- حافظ به سعی سایه
- آینه در آینه، ۱۳۶۹
- تاسیان، ۱۳۸۵
- پیر پرنیاناندیش، ۱۳۹۱
- بانگ نی، ۱۳۹۵
تخلص هوشنگ ابتهاج
هوشنگ ابتهاج را اهل ادب بیشتر با تخلص سایه میشناسند. این شاعر معروف و دوستداشتنی که شهرت خود را مدیون همراهی همیشگی با مردم و داشتن دغدغههای روز اجتماعی بود، بیدلیل این تخلص را بر خود هموار نکرده است.
او در مورد انتخاب این نام در مصاحبهای گفته که حروف و کلمات را در قالب رنگ میبیند. مثلاً حرف “ر” برایش خاکستری رنگ بوده و حرف “ج” نارنجی؛ همچنین سردی و گرمی کلمهها را احساس میکند. او میگوید که کلمه سایه، برایش حسی سرد، آرامشبخش با کمی فروتنی داشته که آن را با طبیعت خویش همرنگ میداند به همین دلیل هم آن را به عنوان تخلص شعری خود برگزیده است.
مرگ ابتهاج
هوشنگ ابتهاج سال 1401 در بامداد روز چهارشنبه، تاریخ نوزدهم مرداد ماه، در سن 95 سالگی و در شهر کلن آلمان، چشم از جهان بست. پزشکان علت مرگ او را کهولت سن و نارسایی کلیه اعلام کردند. فرزند ارشد او، یلدا، خبر مرگ وی را در شبکههای اجتماعی با یک بیت و یک جمله به جهانیان اعلام کرد:
“بگردید، بگردید، درین خانه بگردید، درین خانه غریبید، غریبانه بگردید
سایه ما با هفتهزارسالگان سربهسر شد.”
معروف ترین اشعار هوشنگ ابتهاج
هوشنگ ابتهاج، شعر به یاد ماندنی و خاطرهانگیز زیاد سروده است. یکی از علتهای شهرت اشعار هوشنگ ابتهاج به ویژه غزلیات سروده او، بازخوانی آنها در قالب ترانه، توسط معروفترین خوانندههای ایرانی است.
از جمله مشهورترین تصنیفهایی وی میتوان به آواز “تو ای پری کجایی”، شعر سپیده یا “ای ایران ای سرای امید”، اشاره کرد.
البته اشعار نو او نیز توانستهاند به شهرت زیادی دست پیدا کنند که از جمله آنها میتوان به سرودههای گریه سیب، بانگ دریا، بازگشت، بوسه، دیر است گالیا و … اشاره کرد.
در ادامه بخشی از شعر زیبای ارغوان را میآوریم تا با فصاحت کلام و احساسات عمیق این شاعر سایه نشین بیشتر آشنا شوید:
ارغوان شاخه همخون جدا مانده من
آسمان تو چه رنگ است امروز؟
آفتابی ست هوا؟
یا گرفته است هنوز؟
من در این گوشه که از دنیا بیرون است
آفتابی به سرم نیست
از بهاران خبرم نیست
آنچه میبینم دیوار است
آه این سخت سیاه
آن چنان نزدیک است
که چو بر میکشم از سینه نفس
نفسم را برمیگرداند
ره چنان بسته که پرواز نگه
در همین یک قدمی میماند
کورسویی ز چراغی رنجور
قصه پرداز شب ظلمانیست
نفسم میگیرد
که هوا هم اینجا زندانی ست
هر چه با من اینجاست
رنگ رخ باخته است
آفتابی هرگز
گوشه چشمی هم
بر فراموشی این دخمه نینداخته است
اندر این گوشه خاموش فراموش شده
کز دم سردش هر شمعی خاموش شده
یاد رنگینی در خاطر من
گریه میانگیزد
ارغوانم آنجاست
ارغوانم تنهاست
ارغوانم دارد میگرید
سخن پایانی
هوشنگ ابتهاج، متخلص به ه.ا سایه، از جمله برجستهترین شاعران معاصر در ایران است که وجود وی برای جامعه ادبی کشورمان مغتنم بود و دیگر همچو وی نخواهد آمد. در این مقاله کوشیدیم تا خلاصهای بر شرح حال زندگی این شخصیت دوستداشتنی دلسوز مردم ارائه دهیم؛ امیدواریم حق مطلب را ادا کرده باشیم.